آرینا کوچولوی ما

سه شنبه هم بردمت تست کلاس موسیقی. خیلی خوشت اومد شعر کرم موسیقی رو تمام مدت میخونی. یه کرم رنگارنگ/ روی درخت نشسته/ گوش کن تا بخونم رنگهای اونو:  آبییییییییی/ بََََََنفش/ قرمز/نارنجی/ زرد/ سبزکمرنگ/ سبز پر رنگ/ آبی کوچولوووووووو   سه تا نت:  دو   -  ر    -  می     رو یاد گرفتی و ب ه راح تی میشناسی.   برای جلسه ا ول خیلی عاااااااااااااااااالی بود. ...

دیروز اولین جلسه کلاس نقاشی بود. کار خاصی انجام ندادید. فقط یه نقاشی به دلخواه خودتون کشیدید تا معلم ببینه چه چیزایی بلدید. فقط گفتی بهمون گفته آسمون آبیه و هیچ چیز دیگه ای رو با آبی نکشید. یه نقاشی کشیدی پر کلاغ. چون از همه راحتتره یه دختر و یه گل و آسمون آبی و خورشیسد درخشان و زیبا. راستی دیگه اصلا حتی جلسه اول هم احساس ناراحتی نمیکنی و تا آخر کلاس بیرون نمیای. خیلییییییییییییییییییییییییییییییی دوستت دارم عزیزترینم. ...

عزیزکم روزت مبارک. فقط چهل روز دیگر تا شروع فصل تازه زندگیت مونده. فصلی که به رشد و بالندگی بیشترمی رسونتت. لبخند زیبای خداوند روزت مبارک. همین طور تولد قمری ات مبارک. روز ولادت حضرت معصومه(س) ...

هورااااااااااا بالاخره موفق شدم اسم دخملی رو کلاس نقاشی بنویسم. از هفته آینده میره کلاس نقاشی تا تجربه کودکی جدیدی در ذهنش نقش ببنده. حتما نقاشیهای هنرمندانه ات رو هر جلسه اینجا میزارم یدونه مامان.  

بالاخره کلاس زبان دخملی تموم شد. هر سه تا کتاب pockets رو خوند. الان میتونه بخونه و بنویسه. خیلی خوشحاله. منم براش خیلی خوشحالم. ترم خردسالان تموم شد. بعد از یه استراحت و جا افتادن تد مدرسه انشاالله میره ترم کودکان. خیلی قشنگ ضحبتهای معلمش رو متوجه میشه و پاسخ مناسب میده. خدا یا شکرت به خاطر این فرشته کوچولوی ناز. در پناه خودت حفظش کن. ...

جمعه دسته جمعی راه افتادیم که بریم جاده چالوس برای ناهار. اول جاده که رسیدیم ترافیک بود. از ماشینهای در حال برگشت پرسیدیم گفتن راه خیلی ترافیکه. ما هم دماغ سوخته برگشتیم و رفتیم چیتگر برای ناهار. خیلی هوا گرم بود. اضن یادم رفت عکس بگیرم. اینقدر اب خوردیم که ترکیدیم. سریع ناهار خوردیم و برگشتیم. تا رسیدیم خونه مستقیم رفتیم حموم. وااااااای خدای من چقدر گرم بود. دخملی و رادین هم تا تونستن گند کاری کردن. ...

تقریبا میشه گفت برای اولین باره که دخملی رو حشره گزیده. نمیدونم پشه نیست آخه جاش یه جوریه. دیروز از صبح تمام وسایل اتاق آرینایی رو شستم. گفتم نکنه حساسیت داده یا چیزی تو رختخوابشه. یه دونه رو آرنجش و سه تا روی  یک پا و یدونه هم روی اونیکی پاشه. چون تا حالا پشه نخوردتش برام عجیبه. به قول خودش ویتامین ب بدنم کم شده. ...

دیشب آرینایی رو بردیم دلفیناریوم برج میلاد. فوق العاده هیجان زده شده بود. دو تا دلفین با مزه به اسمهای کاسیا و آلفا نمایش اجرا میکردن که برای آرینایی خیلی مهیج و جذاب بود. دلفینها برامون نقاشی هم کشیدن که به قیمت 750 هزار تومن فروخته شد. اونقدر دست زده بود و جیغ کشیده بود که کف دستاش درد میکرد. شب از خستگی خیلی زود خوابش برد. راستی یه شیر دریایی هم اونجا بود به اسم اسپات که از جلوی پای آرینا رد شد و رفت برای نمایش. به هممون حسابی خوش گذشت و شب بیادماندنی شد. ...